- مهدى طالب، جامعه شناس و استاد دانشگاه، متولد ???? نهاوند.
- اخذ مدرک دیپلم ریاضى در سال ????.
- اخذ مدرک لیسانس علوم اجتماعى از مؤسسه تحقیقات اجتماعى دانشگاه تهران، ????.
- اخذ مدرک فوق لیسانس روستاشناسى از دانشگاه دانیل فوشه فرانسه.
- اخذ مدرک فوق لیسانس جامعه شناسى از دانشگاه میرال فرانسه.
- اخذ مدرک دکتراى جامعه شناسى با گرایش روستایى از دانشگاه میرال فرانسه.
- استادیار دانشکده علوم اجتماعى دانشگاه تهران، ????.
- دانشیار دانشگاه تهران
- استاد دانشگاه تهران
- عضو هیأت علمى دانشکده کشاورزى همدان از سال ???? تا ????.
- عضو شوراى عالى الگوى مصرف کشور، عضو هیأت امناى پژوهشکده سوانح طبیعى ایران، عضو شوراى مشورتى مشارکتى روستاییان در بهره بردارى از منابع آب.
- معاون آموزشى دانشکده علوم از سال ???? تا ???? و از سال ???? تا ????.
- مدیر گروه آموزشى تعاون رفاه اجتماعى در ? دوره و به مدت ?? سال.
- رئیس مؤسسه تحقیقات تعاونى در سالهاى ??-????.
- مشاور اجتماعى وزیر مسکن و شهرسازى در سالهاى ??-????.
تألیف مقالات علمى متعدد و تألیف کتاب هاى:
?- کتاب تأمین اجتماعى، ?- کتاب مدیریت روستایى در ایران، ?- روش تحقیق در علوم اجتماعى، ?- چگونگى انجام مطالعات اجتماعى، ?- جامعه شناسى اعتبارات روستایى در ایران، ?- اصول و اندیشه هاى تعاونى، ?- شیوه هاى علمى مطالعات اجتماعى، ?- جامعه شناسى روستایى با تکیه بر ابعاد توسعه و تغییرات اجتماعى.
جامعه شناسى واقعگرا و عملگرا است. جامعه شناسى و جامعه شناس نباید به یک حزب یا گروه سیاسى تعلق خاطر داشته باشد، بلکه این تعلق باید به جامعه باشد.
مهدى طالب، جامعه شناس عملگراى ایرانى متولد ???? نهاوند است. تحصیلاتش را در مقاطع تحصیلى ابتدایى و دبیرستان در زادگاهش تا کلاس یازدهم دنبال مى کند و براى ادامه تحصیل و اخذ مدرک دیپلم به تهران مهاجرت مى کند و در سال ???? دیپلمه ریاضى مى شود.
کوچکى جثه او موجب مى شده که بچه آرام و ساکتى باشد و در میان دانش آموزان تهرانى آن دبیرستان با معدل ??/?? شاگرد اول شود و در منطقه مروى هم کلاً شاگرد دوم شود. او قبلاً در امتحانات نهایى ششم دبستان در سطح شهر نهاوند هم از نظر نمره مقام دوم را کسب کرده بود. به یاد دارد که معلم ریاضى دوره سیکل اول متوسطه که جدیداً تحصیلات خود را به پایان رسانده و براى تدریس به زادگاهش برگشته بود در برگه امتحانى، سؤالى را به اشتباه طرح کرده بود و وقتى مهدى طالب چند بار به او مراجعه مى کند و مى گوید این سؤال اشتباه است و باید اصلاح شود، همان معلم سیلى محکمى به صورت شاگردش مى زند.
«تا آخر جلسه گریه کردم ولى بعداً نمره ام ?? شد. معلم ما فهمیده بود که سؤالش غلط بوده ولى به هر حال اول مرا پیش بچه ها شرمنده کرد و بعداً هم عذرخواهى نکرد. او با آن نوع نمره دادن به من خواسته بود جبران مافات کند. اخیراً در یک مجله اى آن موضوع را مطرح کردم و همان معلم که در یک مؤسسه فعال آموزشى کنکور کار مى کند بعد از چند دهه چنان اتفاقى را نفى کرده بود».
معلم دیگرى به اسم «پاچنارى» داشته که هر زمان او پاى تخته سیاه بوده و دانش آموزان در کلاس سر و صدا مى کرده اند، بدون نگاه کردن به پشت سر، به طرف بچه ها گچ پرتاب مى کرده و از این طریق مى خواسته که ساکت باشند و از شانس بد مهدى طالب، چند گچ پرتابى به سر و صورت اش مى خورد.
مهدى طالب مى گوید یک بار به سرعت جواب مسأله اى را به دست آورده و وقتى همان معلم، برگه اش را دیده دست نوازش بر سر شاگردش کشیده است و شاگرد هم مى گوید در آن لحظه من غرق در شادى شدم.
از صالحى معلم ادبیاتش در تهران هم یاد مى گوید. معلمى که وقتى طالب به همراه مادرش به بارگاه حضرت عبدالعظیم مى رود مى بیند معلم کفشدار آنجا است و بدون تزلزل و خجل شدن، شاگردش را با گرمى و محبت صدا مى زند و احوالش را مى پرسد. معلمى دیگر به نام نعمت صالحى داشته که شاگردش را به وادى روزنامه دیوارى تهیه کردن کشانده است و حتى کار به جایى مى رسد که او به همراه چند نفر دیگر پنجشنبه ها و جمعه ها نه تنها براى مدرسه خودشان که براى چند مدرسه دیگر کاغذ دیوارى تهیه مى کنند.
«این معلم شوق نوشتن و شاید آنچه که باعث شد به جامعه شناسى علاقه مند شوم را در من به وجود آورد».
او که در زمان تحصیلش در تهران در منزل یکى از بستگانش در نزدیک مدرسه یعنى در منطقه میدان قیام اقامت داشته به علت ضعف در درس زبان انگلیسى، در کنکور عمومى دانشگاه تهران که شامل دروس زبان فارسى، معلومات عمومى و زبان انگلیسى بود توفیقى کسب نمى کند.
با اتمام تحصیل در دوره دبیرستان و اخذ دیپلم، پدر کاسب اش در نهاوند از او مى خواسته به نهاوند برگردد.
«چون مغازه را من اداره مى کردم. حتى مدتها بعد از آمدن من به تهران، پدرم از طریق نامه از من حساب و کتاب مشتریان را مى پرسید. مهدى طالب که مایل نبوده به نهاوند برگردد و به کار مغازه دارى بپردازد، به طور اتفاقى آگهى پذیرش دانشجوى مؤسسه تحقیقات اجتماعى ایران را مى بیند که از روى معدل و نه با امتحان ورودى دانشجو مى پذیرفته. چهل نفر از میان متقاضیان برگزیده مى شوند و یکى از آنها مهدى طالب بوده است و به این صورت او به نهاوند مراجعه نمى کند ولى به هر حال، مغضوب پدر مى شود و دیگر برایش پولى ارسال نمى شود.
حدود ? ماه گیج و مبهوت بوده و درسهایى مانند فلسفه مى خوانده که با روحیه او سازگار نبوده اند. اما نحوه عمل استادانى همچون دکتر غلامحسین صدیقى پدر جامعه شناسى ایران و آشنایى پیدا کردن به حوزه کارى جامعه شناسى، به رشته اش علاقه مند مى شود و حتى در سال بعد هم که در کنکور بازرگانى پذیرفته مى شود، تغییر رشته نمى دهد و تحصیلات را در همان رشته ادامه مى دهد.
«من معتقدم کسانى که پایه تجربى یا ریاضى دارند اگر به رشته جامعه شناسى بیایند نسبت به دیگر دانشجویان موفق تر خواهند بود. چون چنین اشخاصى از منطق علمى پیروى مى کنند».
بعد از چند ماه تحصیل در رشته جامعه شناسى، در بخش تحقیقات روستایى همان مؤسسه مشغول به کار مى شود ولى حقوق نقدى به او نمى داده اند. در عوض مى توانسته نشریات مؤسسه را دریافت کند و در ضمن اخلاق فروش آن نشریات را هم نداشته است و در چنین وضعى به کارهایى از قبیل حروفچینى در چاپخانه تهران مصور روى آورده و یا کارهایى که نیاز به تخصص خاصى نداشته روى آورده و از قبل حقوق دریافتى، زندگى ساده اى را تجربه مى کرده و تا ماهها بعد همچنان مغضوب پدر باقى مى ماند.
در سال ???? به عنوان کارشناس تحقیق موضوعى به استخدام رسمى مؤسسه درمى آید و مدتى بعد و براى ? سال به مأموریت تحصیلى در فرانسه اعزام مى شود و قبل از عزیمت به فرانسه در انجمن ایران و فرانسه در کلاسهاى زبان فرانسه شرکت کرده است.
دو سال هم مرخصى بدون حقوق مى گیرد و بعد از اتمام تحصیل در رشته جامعه شناسى به کشور بازمى گردد.
عنوان پایان نامه اول فوق لیسانس او «جامعه شناسى روستاشناسى» بوده و منابع معیشت سه روستاى ایرانى را در سه نقطه کشور و از جمله در نیشابور و خلخال که در ایران با کمک پروفسور ژاپنى به نام موریو انو (Morio-ONO) انجام داده کامل کرده و ارائه مى کند. پایان نامه دومش در مورد تغییرات اجتماعى روستاى ابراهیم آباد نیشابور ظرف ?? سال بوده است که تحقیقات ابتدایى آن توسط او و پروفسور انو که در ایران فرصت مطالعاتى اش را مى گذرانده انجام شده بود و مهدى طالب تغییرات ده سال بعد آن روستا را یعنى در سالهاى پس از اصلاحات ارضى مورد مقایسه قرار مى دهد.
«تمام ساختارهاى سنتى روستا ظرف ?? سال به سرعت از بین رفته بود. قبلاً مردم در یک قلعه زندگى مى کردند ولى با شروع اصلاحات، مردم در زمین هاى زراعى خانه ساخته بودند، هماهنگى و یگانگى بین افراد به هم خورده بود و برخى از زارعین با نفوذ که احیاناً با شهر ارتباط داشتند و یا با نیروهاى دولتى در ارتباط بودند، خرده بورژوازى روستا را شکل داده بودند و بنابراین هدف اصلاحات که ایجاد برابرى و یکسانى افراد بود تحقق پیدا نکرد».
از استادان شاخص اش در فرانسه به نام لودور (Ledreau) اشاره مى کند. زمانى به فرانسه مى رود که چند سالى از شورش دانشجویى ???? فرانسه گذشته بوده و دانشجویان ایرانى و از جمله حسن حبیبى به شدت مشغول فعالیت هاى سیاسى بوده اند و زمانى هم که طالب در دانشگاه میرال درس مى خوانده از شهر تولوز به پاریس مى آمده تا از وقایع سیاسى جدید باخبر شود.
او معتقد است که به اصطلاح «کتابى» درس نمى دهد و از استادانى هم که صرفاً به طرح نظریات مختلف جامعه شناسان دنیا اقدام مى کنند و آن نظریه ها را به دانشجویان ایرانى و بدون تحلیل خاصى از شرایط جامعه ما ارائه مى دهند گلایه دارد و مى گوید: «انگار برخى از استادان دانشگاههاى ما، غلام حلقه به گوش برخى جامعه شناسان معروف دنیا هستند».
به این باور دارد که ما براى بررسى اوضاع جامعه، در ابتدا باید واقعیات و ریشه هاى مشکلات اجتماعى را بشناسیم و ضمن در نظر گرفتن نظریه هاى مرسوم دنیاى کنونى، نظریه جدیدى متناسب با جامعه ایران بسازیم. این جامعه شناس مى گوید وقتى تاریخ و سرگذشت کشور را مطالعه مى کنم از اینکه در قرون اخیر به جامعه ظلم و ستم شده و خصوصاً برخى از افراد داخلى هم در این زمینه نقش داشته اند ناراحت مى شوم. مى گوید: «قبل از اینکه با هر خارجى بجنگم، از این نوع افراد متنفر مى شوم که دست در دست عامل خارجى گذاشته و به جامعه ظلم و ستم کرده اند».
طالب با صراحت مى گوید انتخاب کشور همانند انتخاب پدر و مادر دست آدم نیست و علاقه به وطن هم یک امر عمومى است. او با بیان اینکه ممکن است علاقه اش نسبت به بسیارى دیگر از هموطنانش به کشور بیشتر باشد، مى افزاید:
« من فکر مى کنم هیچ انسانى نیست که به وطنش علاقه مند نباشد. چون بالاخره انسان باید یک شناسنامه داشته باشد و نشان بدهد به جایى تعلق خاصى دارد. من هم به کشورم عشق مى ورزم و دوستش دارم».
او در مطلبى که با عنوان «چرا جامعه شناسى در ایران پرت است؟» توصیه به جامعه شناسان جوان دارد و مى نویسد: «توصیه اى دارم به جامعه شناسان جوان که واقع بین باشید و با جامعه زندگى کنید. زبان آنها [مردم] را بفهمید. نظرات آنها را به سخره نگیرید. یا دم از دموکراسى نزنید. زمان و موقعیت فرهنگى جامعه خودتان را خوب بشناسید یاد بگیرید به زبان مردم حرف بزنید. با آنها دمخور باشید. اگر قصد ناجى گرى را دارید لااقل اول خود شنا یاد