مطالعه متون و ادبیات موجود نشان می دهد، منشاء و ماهیت برنامه ریزی به صدها هزار سال قبل بر میگردد. در واقع سابقه تاریخی برنامهریزی، تقریباً به همان اندازه قدمت فرهنگ و تمدن بشر است. آثار به جا مانده از زندگی بشر اولیه نشان میدهد که از همان ابتدا برنامهریزی ضرورت یافته بوده است. مثلاً در شکار که بالضروره به صورت گروهی صورت میگرفت گردآوری افراد و ابزار و سازماندهی و خلاصه هدایت آنان در حین شکار برای هر فعالیت لازم در زمان مناسب، مدیریت اولیه را به برنامه ریزی ابتدایی پیوند میداد.
به گواه تاریخ، یکی از افتخارات ایرانیان این است از جمله پیشگامان فن برنامه ریزی هستند. در فرهنگ مدیریت و برنامهریزی ایرانیان را از بنیانگذاران تفکر و شیوههای برنامهریزی میدانند. توجه کورش اول هخامنشی به ماهیت برنامهریزی، به ویژه عناصر و مفاهیم "آیندهنگری و پیش بینی" ، "تعیین هدف" و "زمانبندی انجام دادن فعالیتها" نسبت به زمان خود، شگفت انگیز می نماید.
کورش عقیده داشت که شبانگاه باید به این فکر بود که صبحگاهان چه کار کنیم، و چون روز فرارسد باید به این اندیشه باشیم که شب را چگونه به صبح آوریم. علاوه بر این، کورش بر ضرورت طرحریزی، تقسیم کار بر مبنای تخصص، و مشخص بودن فرمانها تأکید داشته و به این رویه عمل می نموده است. به این جهت نام او به عنوان یکی از نخستین صاحبنظران برنامه ریزی ، توسعه و مدیریت ثبت شده است.
در هر حال، داریوش اول هخامنشی نه تنها با تقسیمات کشوری(ساتراپها)، سلسله مراتب حکومتی، ایجاد پستهای بازرسی، وضع قوانین مالیاتی، تأسیس دادگستری وسپاه جاویدان نام خود را در تاریخچه برنامه ریزی جاویدان ساخت، بلکه با ایجاد پست وراههای ارتباطی، بویژه" راههای شاهی" یکی از نخستین برنامه ریزیهای عملیاتی بزرگ جهان را شکل داد.
طول یکی از این راهها که از شوش شروع می شد وپس از عبور از حرّان به افزوس( نزدیکی ازمیر کنونی در ترکیه) می رسید، حدوداً بین 2400 تا 2700 کیلومتر بود. شگفتی اینجاست که این راه را بنا به اصول مرحله بندی، آگاهانه و مبتنی بر زمانبندی به 111 ایستگاه یا منزل تقسیم کرده بودند و برای طی کردن هر منزل یا مرحله، تخصیص منابع ( کاروانسرا، اسب، سوارکار و ...) صورت گرفته، پایان هر مرحله ( اهداف فرعی به صورت کاروانسرا ، چاپارخانه، و ...) را درحدود 4 فرسخی مرحله دیگر تعبیه کرده بودند. در هر منزل، محلی امن برای استراحت و اسبهای تازه نفس وجود داشت تا سواران ، سبکبال و بی معطلی به راه خود ادامه دهند. به همین جهت بود که سوارشاهی ( چاپار)، فاصله شوش تا ساردس را در مدتی کمتر از یک هفته می پیمود. حال آنکه مسافران عادی آن زمان ، این فاصله را در نود روز طی می کردند.
آنچه را که یکی از اندیشمندان به نام کلود جرج در خصوص مدیریت ایرانیان قدیم تحسین می کند در واقع گویای مختصات برنامه ریزی آنان است: ایشان اقرار می نمایند: ایرانیان قدیم به مطالعه مراحل کار و شیوه ی انجام آن به منظور تدوین قوانینی برای پرداخت حقوق و دستمزد اقدام می کردندو به مدد همین قوانین به اداره امپراطوری گسترده ای از ملل و اقوام گوناگون می پرداختند. ذکاوت ایرانیان در انجام کارها بر اساس برنامه ریزی سرمشق دیگران بوده است.
تاریخ گواهی می دهد، کمتر از یک قرن به میلاد مسیح مانده بود که اگوست، امپراطور رم موفق شد به تقلید از ایرانیان زمان داریوش اول برنامه ریزی کرده راه چاپار در آنجا بنا نهند. امپراتور بزرگ اروپا در قرون وسطی نیز علاوه بر اینکه در اداره امور کشوری تحت تاثیر فرهنگ و تمدن اسلامی قرار گرفت از تدابیر داریوش اول نیز اقتساباتی به عمل آورد.
به عنوان یک ایرانی به خود می بالیم که نیاکان ما در انجام امورجاری به سیاق برنامه ریزی که روش معقول حل مسائل است عمل نمود ه وپیشگام برنامه ریزی که فی نفسه عملی خردمندانه است بوده اند.
سالهاست که درس برنامه ریزی را برای دانشجویان مقاطع مختلف تدریس می کنم و غالب تحقیقات علمی ام نیز حول وحوش همین زمینه است. به منظور تبیین ضرورت ها و اهمیت برنامه ریزی در همان جلسه اول یک موضوع وقاعده را که خود با استدلالهایی که دارم مطرح کرده و شدیداً به آن معتقدم برای دانشجویان روشن می کنم و آن این است که " برنامه ریزی = موفقیت ".
تشریح این موضوع به درازا میکشد و در این مختر نمی گنجد، اما معنا ومفهوم تحت الفظی و کوتاه آن این است که یقین داشته باشیم، اگر در انجام امور و حل مسائل مختلف به سیاق فن برنامه ریزی به شکل مطلوب عمل کرده و گام ها ومراحل مشخصه در برنامه ریزی را به طور کامل و به صورت حقیقی انجام دهیم، و صد البته به خدا هم توکل کنیم، موفقیتمان در انجام آن امر ، حل مسئله و رسیدن به اهداف حتمی خواهد بود.
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دوستان