کوروش یکی از کسانی بود که گویا برای فرمانروایی آفریده شده اند و، به گفتة امرسن، همةمردم از تاجگذاری ایشان شاد می شوند . روح شاهانه داشت و شاهانه به کار برمی خاست؛ در ادارةامور به همان گونه شایستگی داشت که در کشورگشاییهای حیرت انگیز خود؛ با شکست خوردگان به بزرگواری رفتار می کرد و نسبت به دشمنان سابق خود مهربانی می کرد . پس، مایة شگفتی نیست که یونانیان دربارة وی داستانهای بیشمار نوشته و او را بزرگترین پهلوان جهان، پیش از اسکندر، دانسته باشند.
آن اندازه که از افسانه ها برمی آید، کوروش از کشورگشایانی بوده است که بیش از هر کشورگشای دیگر او را دوست می داشته اند، و پایه های سلطنت خود را بر بخشندگی و خوی نیکو قرار داده بود . دشمنان وی از نرمی و گذشت او آگاه بودند، و به همین جهت در جنگ با کوروش مانند کسی نبودند که با نیروی نومیدی می جنگد و می داند چاره ای نیست جز اینکه بکشد یا خودکشته شود . یکی از ارکان سیاست و حکومت و ی آن بود که، برای ملل و اقوام مختلفی که اجزای امپراطوری او را تشکیل می دادند، به آزادی عقیدة دینی و عبادت معتقد بود؛ این خود می رساند که بر اصل اول حکومت کردن بر مردم آگاهی داشت و می دانست که دین از دولت نیرومندتر است . به همین جهت است که وی هرگز شهرها را غ ارت نمی کرد و معابد را ویران نمی ساخت، بلکه نسبت به خدایان ملل مغلوب به چشم احترام می نگریست و برای نگاهداری پرستشگاهها و آرامگاههای خدایان، از خود، کمک مالی نیز می کرد . حتی مردم بابل، که در برابر اوسخت ایستادگی کرده بودند، در آن هنگام که احترام وی را نس بت به معابد و خدایان خویش دیدند،بگرمی برگرد او جمع شدند و مقدم او را پذیرفتند . هر وقت سرزمینی را می گشود که جهانگشای دیگری پیش از وی به آنجا نرفته بود، با کمال تقوا و ورع، قربانیهایی به خدایان محل تقدیم می کرد؛مانند ناپلئون، همة ادیان را قبول داشت و میان آنها فرقی نمی گذاشت؛ و با مرحمتی بیش از ناپلئون بهتکریم همة خدایان می پرداخت.
تاریخ تمدن ویل دورانت
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دوستان