کارشناسان پیش بینی می کنند که با روبروشدن جامعه جهانی با شرایط بحران زای کمیابی عوامل تولید دردهه 2020،گندم به عنوان یک کالای کمیاب دربازار بورس کالای اساسی بانوسانات شدید قیمت روبه رو خواهد بود وکشورهای پرمحصول را با یک نوع شوک درآمدی نظیرشوک نفتی 1937مواجه کرد و برعکس کشورهای کم جمعیت محصول شدیدا وابسته به واردات گندم مجبور خواهند بود که منابع کانی خود-ازجمله نفت-راباگندم وآب معاوضه کند.
حال باتوجه خاص به اهمیت غذایی گندم و استراتژیک بودن آن ،رشد جمعیت،تخریب اراضی و غیره کشورهایی اهمیت ویژه این موضوع پی نبرده و برنامه واستراتژی برای افزایش تولید نداشته باشند باید بحران وخطر ناشی ازعدم امنیت غذایی که منجربه اختلال امنیت سیاسی خواهدشد را قبول و پذیرا باشند وهزینه های سیاسی،اجتماعی و اقتصادی آن راازپیش بدانند و آگاه باشند.
درکشورایران پرداخت سوبسید به مصرف کننده به جای تولیدکننده،موجبات پایین آمدن قدرت خرید روستاییان رافراهم
آورده به طوری که حق روستایی وکشاورز زحمت کش به مصرف کننده شهری پرداخت می شود.لذا،اصلاح خریدهای تضمینی ضرورت و اهمیت خودرانمایان می سازد.باید به منظورایجادانگیزه درکشاورزان و افزایش جاذبه های روستایی بااصلاح خریدهای تضمینی محصولات کشاورزی قدرت خریدروستاییان راافزایش دهیم تاآنها درجهت فروش بیشترمحصول،کسب سود و درآمد بالاتربه دنبال علمی کردن فرایند تولید باشند.درفراینده علمی شدن تولید،کشاورزان مجبوربه مکانیزه کردن زمینهای کشاورزی شده که این امرمنجربه افزایش تقاضا برای محصولات تولیدی کارخانه های لوازم مکانیزاسیون خواهد شد و موجبات افزایش نرخ سرمایه گذاری صنعتی و ایجاد اشتغال رافراهم خواهد کرد.کشاورز و روستایی که امید به دست رفته گذشته رابازیافته وبااحساس امنیت خاطر به تولید خواهد پرداخت وبا افزایش قدرت خرید برای رفاه بیشتربه خرید کالاهای مصرفی بادوام می پردازند.این خود موجب فعال شدن چرخه کارخانه ها شده وتقاضای جدید برای محصولات کالاهای تولید داخل ایجادمی کند وباعث ازبین رفتن معضل نقدینگی کارخانه ها شده و تقاضایی جدید برای محصولات کالاهای تولید داخل ایجاد می کند وباعث ازبین رفتن امنیت وانگیزه درصنعتگرنیزهویدا شده واوبرای پوشش دادن به تقاضای جدید ایجاد شده در روستا به سرمایه گذاری مجدد درجهت افزایش تولید ،رویکردی جدی خواهدداشت.به نظرمی رسداقلیتی ازخریدهای خارجی کالاهای اساسی به صورت واسطه گری به سودهای کلانی دست پیداکرده اند.همین اقلیت بامانع تراشی و سنگ اندازی دراجرای اصلاح خریدهای تضمینی باعث تضعیف بنیان های تولید کشاورزی و صنعتی شده اند که نهایت به کاهش قدرت خرید عمومی وافزایش تورم منجرشده است .
لذا با اصلاح خریدهای تضمینی تولیدات کشاورزی به خصوص گندم حتی بالاترازنرخ جهانی – وبا اجرای طرح راه نوین توسعه سبز می توان توسعه رااز روستا آغازنمود.
منبع :www.newandika.com
دکتر علی دنیادیده*
به جرات میتوان گفت که برقراری روابط متقابل بین گردشگران و مردمان بومی مناطق گردشگری و تمایل به مبادله فرهنگی بین آنان دلیل اصلی گذران ایام تعطیل برای بیشتر گردشگران است.
شاید بهترین روش برای تحلیل و بررسی دقیق این روابط و عوامل مؤثر بر آن، پیش از هر چیزی تعیین و تشخیص عواملی است که باعث بهوجود آمدن کدورتها حتی در مواردی خصومت بین طرفین میشود.
ریشه بیشتر مشکلات پیش آمده در روابط متقابل گردشگران و مردمان بومی مناطق گردشگری را میتوان در رعایت نکردن مواضع فرهنگی مردمان این مناطق از طرف گردشگر و حتی متأسفانه در برخی موارد تحقیر این مواضع دانست.تفاوتها و گاهی اختلافهای گریزناپذیر موجود در فرهنگهای گردشگران و مردمان بومی مناطق گردشگری را نیز میتوان در این عامل مؤثر دانست.
بهطور کلی میتوان آگاهی نداشتن و شناخت کافی از فرهنگ مردمان بومی مناطق گردشگری از طرف گردشگران را عامل اصلی این موارد دانست.نوع و نحوه دیدگاه و برخورد گردشگران با مواضع فرهنگی مردمان بومی مناطق گردشگری را میتوان در چند گروه عمده که در ادامه آمده است طبقهبندی کرد:
بیتوجهی و تمایل: برخی از گردشگران بهخصوص کسانی که تنها به قصد گذران روزهای تعطیل خود به سیاحت میپردازند و هیچ تمایلی به آشنایی با فرهنگ مردمان بومی مناطق گردشگری ندارند و تمایلی هم به برقراری روابط متقابل با آنان بروز نمیدهند. همین امر موجب دوری این افراد از مردمان این مناطق میشود و بیشتر مواقع باعث بهوجود آمدن سوءتفاهم شده و مشکلات زیادی را بهوجود میآورد.
برخورد و مشاجره: برخی از گردشگران بهدلیل نداشتن آگاهی و شناخت کافی از فرهنگ مردمان بومی مناطق گردشگری اعمالی را انجام میدهند که با مواضع فرهنگی این مردمان همخوان نیست و در نتیجه باعث بروز برخوردها و مشاجرههایی بین آنان میشود. این امر در بسیاری از موارد موجب بروز سوءتفاهم میشود و اساس بسیاری از مشکلات ممکن در روابط متقابل گردشگران و مردمان بومی مناطق گردشگری را رقم میزند.
تعجب و همدردی: در برخی از مواقع گردشگران با مشاهده زندگی پرمشقت و سخت مردمان بومی مناطق گردشگری بهخصوص وضعیت کودکان در بیشتر این مناطق متعجب شده و با آنان احساس همدردی میکنند که بروز این عواطف و احساسات میتواند زمینه را برای برقراری روابط خوب متقابل مهیا سازد.
دید از بالا و برخورد تحقیرآمیز: برخی از گردشگران به دلایل واهی فرهنگ جامعهای که به آن تعلق دارند را بسیار برتر و بالاتر از فرهنگ مردمان بومی مناطق گردشگری فرض میکنند و با نگرشی تحقیر آمیز به مواضع فرهنگی این مردمان مینگرند. این افراد که بیشتر موارد خود را بافرهنگترین مردمان زمین میپندارند، دانسته یا ندانسته موجب رنجش خاطر مردمان بومی مناطق گردشگری میشوند.
در کنار این موارد، مواردی چون ساختار اجتماعی فرهنگی جوامع گردشگری، دیدگاه مردمان بومی مناطق گردشگری اساساً به گردشگری و به تبع آن به گردشگران، برخورد نامناسب گردشگران با ساختار اجتماعی فرهنگی جوامع گردشگری، ویژگیهای اساسی سیاحتهای گروهی و یا دسته جمعی و... نیز میتوانند بر روابط متقابل گردشگران و مردمان بومی مناطق گردشگری و مردمان تاثیرگذار باشند.
ذکر این مطلب هم خالی از لطف نیست که دیدگاه طبقات متفاوت جوامع گردشگری به این روابط متفاوت است. بهعنوان مثال امکان برقراری روابط متقابل با گردشگران برای طبقهای از جوامع گردشگری که به زبان و خصوصیتهای فرهنگی گردشگران آگاهند و کمابیش از شیوه زندگی همسان و یا حتی یکسانی با آنان برخوردارند بهطور حتم بالاتر از طبقات دیگر این جوامع خواهد بود.
از همین رو امکان برقراری روابط متقابل برای افرادی از این جوامع که خود در فعالیتهای گردشگری و یا غیرمستقیم در مؤسسات وابسته به صنعت گردشگری شاغلند نیز بالاتر از بقیه افراد این جوامع خواهد بود. اما در کل میتوان گفت که اساس روابط متقابل گردشگران و مردمان بومی مناطق گردشگری بر مبنای 4 عامل زیر شکل میگیرد:موقت و گذرا بودن این روابط، مقتضیات زمانی و مکانی، برخورداری از تجربیاتی ناهمسان و حتی ناهمگون، بهرهمند نبودن از اختیار لازم در این زمینه.
بدیهی است که مدت کوتاه تماس گردشگران با مردمان بومی مناطق گردشگری محدودیتهای اساسی را بر روابط متقابل آنان تحمیل خواهد کرد، به این صورت که در بیشتر موارد بهخصوص در سیاحتهای یکی دو روزه رابطهها هنوز شکل نگرفته تمام میشوند. تغییر عادتهای همیشگی برای بیشتر گردشگران در طول 3 روز سیاحت یا اندکی کمتر یا بیشتر غیرممکن است.
اما همان طور که پیشتر هم عنوان شد بهدلیل دوری مکانی از محل زندگی همیشگی و برخی عوامل دیگر چون ناشناخته بودن در این مکان جدید بیشتر افراد در طول سیاحت خود بر خلاف عادتهای همیشگی خود رفتار میکنند.همچنین باید نقش واسطههایی چون مترجمان، راهنمایان سفرهای گردشگری و... را نیز در این روابط در نظر گرفت که از تاثیر بسزایی در این زمینه برخوردار هستند.
میدانیم که بیشتر این افراد به زبان طرفین این روابط مسلط بوده و از فرهنگ هر دوی آنان نیز به اندازه کافی شناخت و آگاهی دارند. اما با توجه به اینکه این افراد در هر حال برای یک مؤسسه (مؤسسات گردشگری) فعالیت میکنند و در اصل هدفشان کسب سود بیشتر است، پیش میآید که برای منافع مؤسسه بخشی از فرهنگ طرفین را کتمان میکنند و یا حتی در این مورد به دروغگویی نیز میپردازند.
توانایی و تسلط این افراد به زبان گردشگری و آشنایی آنان بافرهنگ این افراد بدیهی است که برای آنان در سرزمین بیگانه (مناطق گردشگری)اطمینان و اعتماد کسب میکند .نقش راهنمایان تورها در برقراری روابط متقابل از هر عامل دیگری مهمتر است. یک مورد اساسی در این زمینه، توجه به این مطلب که درست در زمانی که گردشگران در ایام سیاحت و گذران تعطیلات خود هستند، مردمان بومی مناطق گردشگری سرکارند و به فعالیت میپردازند، بنابراین دیدگاه آنان نسبت به برقراری روابط متقابل متفاوت خواهد بود.
نتیجهگیری:با توجه به مقاله حاضر بررسی تحقیقات انجام شده در رابطه با اثرات مثبت و منفی گردشگری، برخی از اثرات مثبت روابط متقابل را میتوان بهصورت زیر ذکر کرد:بهبود دیدگاه طرفین به هم، مبادله فرهنگی و به تبع آن افزایش آگاهی و شناخت از هم، کاهش پیشداوریها و اندیشههای کلیشهای نسبت به هم، افزایش روابط دوستانه، افزایش توجه و تمایل به فرهنگ یکدیگر و حتی بزرگداشت آن برای هم، افزایش اعتماد به نفس طرفین خصوصا مردمان بومی مناطق گردشگری و کاهش فشارهای عصبی و روانی در نتیجه برقراری روابط حسنه با هم.
* دکترای بازاریابی توریسم در کیش
منبع : www.newandika.com
افسار گسیختگی شهرها، بیشتر افراد را به جای شهروند واقعی که با فرهنگ شهری آشناست، فقط «شهرنشین» بار آورده که عدم آشنایی با فرهنگ شهرنشینی معضلاتی همچون راهبندانهای طولانی بزرگراهها، آلودگی محیط زیست زاغهنشینی و ... را به وجود آورده است.از این رو اکثر دولتها، همواره در فکر توسعه روستایی و کاهش مهاجرت به شهرها بودهاند. اما آیا توسعه روستایی بدون آگاهی از زمینههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی وکالبدی جامعه روستایی میسر است؟ بیتردید توسعه روستایی باید با آگاهی از ابعاد مختلف روستا و مسایل آن اتفاق افتد، تا دارای عمق ومشرو عیت بیشتری باشد.
پس از روی کار آمدن دولت مدرن در کشور،سران دولتها، در خصوص حضور بیشتر دولت در روستا تصمیمات مختلفی گرفتند. در پی آن تصمیمات بود که مدیریت روستاهای کشور نیز دچار تغییرات شد و روستاها با مباحث جدیدی همچون «خانهی انصاف»، «سپاه دانش»، «سپاه بهداشت» و«سپاه ترویج» آشنا شدند. در پی بوجودآمدن این نهادها، عواملی از سوی دولت در نقش سپاه دانش، سپاه بهداشت و سایر موارد به روستاها گسیل شدند، هر چند این افراد، اقداماتی را برای روستا و روستایی انجام دادند که نمیتوان آن اقدامات را نادیده گرفت ولی به علت نا آشنایی با فرهنگ مردم روستا، مشکلات زیادی را خواسته یا ناخواسته بوجود آوردند.به دنبال ناکامیهای پیدرپی دولت در خصوص پر رنگتر شدن حضورش در روستا به قصد توسعه آن، قانونی تحت عنوان قانون «دهبانی» در سال 1355 در مجلس شورای ملی به تصویب رسید که براساس آن، دهبان توسط «انجمن روستا» انتخاب شده و با حکم فرماندار انجام وظیفه میکرد.این مدیر جدید روستا، بر اساس قانون یاد شده، وظایفش نیز بیش از «کدخدا» تعریف شده بود و در ابعاد اجتماعی، فرهنگی، حکومتی و سیاسی در روستا گسترش یافت. ولی قانون دهبانی با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 اجرا نشد و پس از انقلاب نیز تعدادی از نیروهای مخلص و انقلابی به قصد توسعه روستا، «جهاد سازندگی» را بوجود آوردند و بسیاری از جوانان، داوطلبانه به روستاها رفته و روستاییان را در انجام امورشان یاری رساندند.
از این منظر می توان گفت «عدم مشارکت مردم روستا» و «نادیده انگاشتن آنان در امر آبادانی روستا» را از جمله عوامل مهم توسعهنیافتگی روستا و مهاجرت به شهرها باید دانست همچنین مدیریت روستا چه قبل و چه پس از پیروزی انقلاب، به دنبال ساماندهی است و دولتها نیز یکی پس از دیگری طرحهایی برای ساماندهی آن ارایه میدهند ولی غافل از اینکه حلقه مشارکت مردمی روستا پس از سالها تلاش برای نوسازی کشور، مفقود مانده است. در سال 1375قانون «تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران» جایگزین قوانین قبلی شد که در نتیجه «شوراهای اسلامی دهستان» حذف شد ولی شوراهای اسلامی روستا به قوت خود باقی ماند. از آنجا که در قانون یاد شده، سازمان و تشکیلات دهیاریها دیده نشده بود، لذا قانونی تحت عنوان قانون «تاسیس دهیاریهای خودکفا در روستاهای کشور» در تاریخ 17/04/1377 از سوی مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید.
این بار مجلس شورای اسلامی به پیشنهاد وزارت کشور و دولت، قانون دهیاریهای خودکفا را تصویب کرد و به وزارت کشور نیز اجازه داد تا به منظور اداره امور روستاها، سازمانی به نام «دهیاری» تاسیس کند و اساسنامه، تشکیلات و سازمان دهیاریها، آیین نامه ها ی مالی و استخدامی آن را به تصویب هیات دولت برساند.وظایف «دهیار» به مراتب گستردهتر از «دهبان» در قانون دهبانی مصوب سال 1355و «کدخدای» سابق است. در واقع دهیار، رئیس دولت کوچک یک روستا محسوب می شود. تاسیس این نهاد نشانهای از حرکت به سوی اجرای نظام نوین مدیریت در روستاها است که میتواند تحول شگرفی در فرآیند عمران و توسعه روستایی ایجاد نماید.
در ماده واحده این قانون آمده است که: «به وزارت کشور، اجازه داده میشود به منظور اداره امور روستاها، سازمانی به نام دهیاری با توجه به موقعیت محل با درخواست اهالی و به صورت خودکفا و با شخصیت حقوقی در روستاها تاسیس نماید که از نهادهای عمومی غیردولتی محسوب میشود». «تاسیس این دهیاریها، به هیچ وجه مانع اقدامات و کمکهای نقدی دولت در جهت رسیدگی به عمران و آبادی روستاها نخواهدشد». اساسنامه تشکیلات و سازمان دهیاریها نیز در اسفند 1380 به تصویب هیات دولت رسید که بر اساس ماده? 10 این اساسنامه، 48 وظیفه را برای دهیار تعریف کرده که از جمله ی آنها می توان به کمک به شورا در خصوص بررسی و شناخت کمبودها، نیازها و نارسایی اجتماعی و اقتصادی و ... ، تهیه طرحها و پیشنهادهای اصلاحی و ارایه آن به مسوولان ذیربط.
«مشارکت و همکاری با شورا برای پیگیری اجرای طرحهای عمرانی»، «همکاری موثر با مسوولان ذیربط در جهت حفظ و نگهداری منابع طبیعی واقع در محدوده قانونی و حریم روستا»، «تشویق روستاییان به توسعه ی محصولات کشاورزی و دامی روستا» از دیگر وظایف دهیاری بر اساس ماده 10 قانون اساسنامه تشکیلات و سازمان دهیاریها است. براساس این شرح وظایف دهیار است که طرحهای هادی روستایی را که پیشتر بنیاد مسکن متولی آن بوده است و با محدویتهایی به لحاظ اجرا روبرو بودند اکنون عملی کند. دهیار، مهمترین کسی است که میتواند در روستای خودش، طرحهای هادی را به خوبی پیش ببرد چرا که دهیار است که به هنگام نظارت بر ساخت و سازها، کمترین میزان اعتراضها را میشنود اهالی و ساکنین روستا نیز باید در اجرای طرح های عمرانی و... با دهیار همکاری کنند و این عمل بدون همکاری و تعامل طرفین میسر نیست .
شاید بتوان گفت: «آنچه که روستای امروز را با روستای دیروز متفاوت میکند، همکاری همه جانبه مردم با یک مجری از جنس خودشان است پس مجری نیز باید از جنس خود مردم روستا باشد و در اجرای طرح ها تمامی جوانب روستا و اهالی را مدنظر قرار دهد».
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دوستان