دخترا در 18 سالگی مثل توپ فوتبالن 22نفر دنبالشونن
28سالگی مثل توپ هندبالن 10نفر دنبالشونن
38سالگی مثل توپ گلفن 1نفر دنبالشونه
48 سالگی مثل توپ پینگ پنگن دونفر می خوان از خودشون دورش کنن
58سالگی مثل توپ جنگی هستن همه ازشون فراری هستن
عشق مثل ساندویچی است که 2 نفر از 2 طرف شروع میکنن به خوردن، وقتی بهم میرسند که تموم شده
گر دیدی جوونی ریش گذاشته ..بدون دوس دخترش تنهاش گذاشته
یه روز یه یارو که فلج بوده میره مرقد امام رضا و داشته گریه می کرده و از امام شفاعت میخواسته که یه خانم هم میاد و کنارش دعا میکنه که ای امام معصوم من بچه دار نمیشم کمکم کن تا بچه دار شم , طرف عصبانی میشه و میگه خانوم اینجا بخش اورتوپدیه , زنان زایمان اونطرفه
از یه قلی پرسیدند تفاوت بچه با بافتنی چیه گفت:بافتنی رو با دو میل و یک گوله میبافند ، ولی بچه رو با یه میل و دو تا گوله
یک دوست (پسر یا دختر) مثل یک ادامس است???
جویدن طولانی هر ادامس به جز بی مزه شدنش حاصلی ندارد
هیچ وقت ادامس نیم خورده ی کسی را به دهان نگذارید
داشتن ادامسی که نتونی بازش کنی با نداشتنش هیچ فرقی نداره
ادامس زیاد مانده ارزش جویدن ندارد
هر از چندی هم به دندانهایتان فرصت استراحت بدهید.به هر حال ادامستان را می توانید عوض کنید ولی دندانهایتان را نه
به چشیدن طعم تنها یک ادامس اکتفا نکنید ادامسها در شکلها قیمتها و مزه های مختلف ساخته می شوند
فراموش نکنید که پایان کار هر ادامسی سطل اشغال است. پس برای هیچ ادامسی قیمت زیادی نپردازید
داشتن یک بسته ادامس همیشه بهتر از داشتن یک ادامس است
حسرت ادامس را که دور انداخته اید را نخورید ادامسهای خوشمزه تر همیشه پیدا می شود
و ازدواج مثل قورت دادن ان است هیچ احمقی ادامسش را قورت نمی دهد
یک بابایی یه ماهی تو پاکت دستش بوده، رفیقش میبیندش، ازش میپرسه: جریان این ماهیه چیه؟ میگه: دارم برای شام میبرمش خونه. ماهیه میگه: مرسی من شام خوردم، منو ببر سینما
دو تا هزار پا همریگرو بقل می کنند می شه زیپ
من ادم موفقی هستم
.
.
.
.
می خوای بدونی رمز موفقیتم چیه ؟؟
.
.
.
.
رمزش اینه
804764758476784758466417659841636479647847164164
به قزوینیه می گن بچت چیه؟ می گه : کوفتتون بشه پسره
می خوام لخت بشم بیام زیرت میخوام بغلت کنم.......میخوام ببوسمت...فشارت بدم تا جائی که قدرت دارم......خودم بچسبونم بهت... وای تو چقدر نرمی پتوی گلبافت
غضنفر شبا یه پارچ آب خالی بالا سرش میذاشته و می خوابیده ازش می پرسن آخه خنگ چرا اینجوری می کنی؟ میگه : خوب یه موقع نصفه شب از خواب پا پیشم می بینم تشنم نیست .. اونوقت چیکار کنم؟
بنا به دستور شهردار جدید قزوین حمام های پسرونه از مردونه جدا خواهد شد
قزوینیه به دوستش زنگ میزنه میگه : فردا شب یه سک.س پارتی گرفتم توپ ...بخور بخور و بزن بزن ...دوستش میگه دمت گرم ..کیا هستن حالا ؟؟؟ قزوینیه میگه نخواستم زیاد شلوغ بشه فقط خودمو خودت
غضنفر تو چاه توالتشون یه بادکنک گیر کرده بوده ،میاد سیخ میزنه ، بادکنکه میترکه و روم به دیوار هیکلش پر از کثافت میشه .
برمیکرده به خانومش میگه هورا باز شد یه گوز عمل نکرده توش گیر کرده بود
از دو چیز نمیشه گذشت: نونی که از تنور میاد بیرون و باسنی که از حموم میاد بیرون! از حموم اومدی، زنگ بزن!؟
غضنفر میخواسته هواپیما دزدی کنه.میره به خلبانه میگه برو لندن
یارو میگه نمیرم.غضنفر میگه خب برو دبی.یارو میگه نمیرم.غضنفر میگه
پس برو غضنفر آباد یارو میگه نمیرم.بعد غضنفر میگه بابا حد اقل بده یه بوق بزنیم
روزی در یک هوای سرد دهقانی با گاو خود مشغول شخم زدن زمین بود گاو خسته شده بود وگفت خدایا چه هوای بدی دهقان گفت: ننت درا تا حالا ندیده بودم گاوی حرف بزنه تو این موقع سگ دهقان گفت: من هم همین طور!!
عربه میره شورت بخره، یارو بهش یه شورت زنونه میده. عربه بهش بر میخوره، میگه: ولک، اینکه زنونست! یارو میگه: خوب آقا شورت شورته، چه فرقی داره؟! عربه شاکی میشه میگه: میخوای فرقشو بکنم تو باسنت تا بفهمی؟
یه نفر رفته بود تو یه رودخونه کم عمق و داشت ماهی میگرفت و میخووند: من مرد ماهگیرم آب رسیده به زانوم! یه نفر داشته رد میشده، وقتی شعر طرف رو میشنوه میگه: یه کم برو جلوتر تا قافیه شعرت درست شه!
به پیرزنه میگن مادر سایز سوتینت چیه؟میگه من از این سوسول بازیا خوشم نمیاد،میکنم تو شورتم
پیر زنه میره دکتر میگه اقایه دکتر ازم اب قهوه ای
میاد دکتر میگه از بس که ندادی زنگ زدی
قزوینیه یه بچه خوشگل رو بالای پل میبینه،هر کاری میکنه نمیتونه مخش رو بزنه،آخر سر به پسره میگه:
داداش بریم زیر پل یک سیگاری بکشیم؟
پسره میگه:بریم خیالی نیست!
گفتن نداره که برای پسره زیر پل رفتن همان و ...ون دریدگی همان! خلاصه چند روز میگذره،
قزوینیه دوباره پسره رو میبینه، میگه: میای بریم زیرپل یک سیگار بکشیم؟!
پسره میگه: نه داداش، جون تو هنوز زیر سیگاریم درد میکنه!!
یکی از مواردی که توجه من را خیلی جلب میکند تفاوت روشهای تربیتی والدین غربی و شرقی است. نتیجه مشاهداتم هم در یک جمله خلاصه میشود. "والدین شرقی خود نیاز به یک تربیت اساسی دارند 1- بعنوان مثال بچه غربی سرفه میکند. مادر یک دستمال درمیآورد و به بچه میدهد بچه شرقی شدید سرفه میکند. مادر به او میگوید "نکن". بعد هم بچه را دعوا میکند. بچه حالا علاوه بر سرفه، زِر هم میزند.. () 2- بچه غربی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود. پدر به او میگوید که راه خروج را بلد نیست و از بچه میخواهد خروجی را نشانش بدهد. بچه یورتمه کنان بطرف در میرود و خوشحال است. احساس میکند کار مهمی انجام میدهد. بچه شرقی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود. او را بزور و کشان کشان بیرون میبرند. بچه زِر میزند.بچه شرقی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود. قربان صدقهاش میروند و وعده شکلات و بستنی میدهند. بچه رشوه را قبول میکند. همچنان غر میزند و از مغازه خارج میشود. مشغول چانهزدن بر سر تعداد بستنی است. 3- بچه غربی در مدرسه دعوا کردهاست. داستان را برای مادر تعریف میکند. مادر گوش میدهد، اما عکسالعملی نشان نمیدهد. بچه شرقی در مدرسه دعوا کردهاست. داستان را برای مادر تعریف میکند. مادر درحالیکه سعی دارد باقیمانده غذا را از لای دندانش بیرون بکشد، گوش میدهد. به بچه میگوید: "اون فقیره. واسه همین بیتربیته. تو باهاش بازی نکن!" ( من غرق در منطق و فراست این جورمادرها شدهام!!) 4- بچه غربی بستنی میخورد. مادر به او دستمال میدهد تا دهانش را پاک کند. بچه شرقی بستنی میخورد. مادر دور دهانش را پاک میکندپ 5- بچه شرقی زر میزند. مادر دعوایش میکند. پدر به مادر میتوپد که بچه را دعوا نکن. بچه لگدی حواله پدر میکند. مادر میخندد. پدر بچه را دعوا میکند . بچه شرقی زر میزند. باز هم به او وعده و رشوه میدهند(بچه غربی کلاً زیاد زر نمیزند) 6- بچه غربی زمین خوردهاست. بلند میشود و به بازی ادامه میدهد. بچه شرقی زمین خوردهاست. مادر توی سرش میزند و "یا امام رضا" میگوید. بچه را بلند میکند و مثل کیسه سیبزمینی میتکاند. بچه میترسد و جیغ میکشد. مادر گونه میخراشد. هر دو مفصل هوار میکشند. بعد بچه میرود بازی کند. مادر آینه درمیآورد تا آرایشش را کنترل کند. 7- در مطب دکتر حوصله بچه غربی سر رفتهاست. مادر از کیفش کاغذ و مدادرنگی بیرون میآورد. بچه مشغول میشود. در مطب دکتر حوصله بچه شرقی سر رفته است.. مادر کاغذ و مداد رنگی ندارد. یک صورتحساب از کیفش درمیآورد. یک خودکار ته کیفش پیدا میکند. اول کلی "ها" میکند و نوک زبانش میزند تا بنویسد. بچه دو خط میکشد. رنگ ندارد و جذبش نمیکند. از جایش بلند میشود تا دور اتاق چرخی بزند. مادر مثل گرامافونی که وزنش گیر کردهباشد لاینقطع میگوید "نرو، نکن، نگو، دست نزن، بیا، حرف نزن، آروم باش، ول کن، به پدرت میگم ...". اعصاب همه خرد شدهاست. دلت میخواهد بلند شوی و دودستی بکوبی توی سر مادر شرقی !!! منبع : |
مرتضی کاظمی *
منبع: نشریه اکونومیست
نشریه اکونومیست در سلسله سوالاتی که در ستون «دعوت از اقتصاددانان» مطرح میکند، این بار پرسیده است: رکود طولانی مدت، چه خطراتی دارد؟
مقدمه: پاسخهایی که برای ارائه انتخاب شدهاند همگی بر اهمیت اقتصاد آزاد و ضرورت کاهش دخالتهای دولت تاکید دارند. بعد از بحران و رکود کم سابقهای که در سالهای اخیر اتفاق افتاد، بسیاری توسل به سیاستهایی برای حمایت از بنگاههای اقتصادی را توصیه نمودند و برخی از سیاستها نگرانیهایی را برای حامیان اقتصاد آزاد ایجاد کرد. این نگرانیها را میتوان در نوشتههای حامیان اقتصاد آزاد به راحتی مشاهده کرد. چند ماه پیش گفتوگو در مورد یک نوعی از کسادی و رکود به سبک ژاپنی بین سیاستگذاران مد شده بود، سیاستی که در کشورهای غربی امکانپذیر نبود. ما ظاهرا به سلاحهایی خواه متداول یا غیر متداول مسلح هستیم که در زمان لازم برای جلوگیری از رکود و کسادی میتوانیم از آنها استفاده کنیم و میتوان گفت که ما آمادگی لازم برای استفاده از این سلاحها را داشتهایم. در زمانهای گذشته (در دهه 1930) برای مبارزه با رکود بزرگ(Great Depression) از این اسلحه استفاده گردیده است، اما آیا ما از این رکود جلوگیری کردهایم؟ شواهد موجود نمیتوانند مشوقهای خوبی برای انجام مجدد این اقدامات باشند. به نظر نویسنده این سطور، جهان در دهه گذشته بر مداخلههای دولتی چه از طریق سیاستهای مالی چه سیاستهای مربوط به فاینانس یا وضع قوانین و مقررات جدید اصرار نموده است. سه ابر سیاه بر فراز آسمان رشد اقتصادی در کشورهای توسعه یافته سایه افکنده است. اولین ابر سیاهی که میتوان برشمرد، سیستم فاینانسی است که به دلیل فقدان شفافیت و عدم گردش آزاد اطلاعات امکان اتکا به این سیستم را مشکل کرده است. دومین مشکل، تعهدات قابل توجه مالی دولتهای کشورهای مبتلا به رکود است و سومین مساله، محیط سخت رقابتی است که به لطف محصولات ارزان قیمت چینی، هندی و سایر کشورهای در حال توسعه بهوجود آمده است. منبع : http://1891.parsiblog.com
واکنشهایی که سیاستگذاران ژاپنی اخیرا در قبال کنترل رکود در ژاپن داشتهاند و نگرانی از سیاست مقابله به مثل کشورها در موضوع کاهش نرخ ارز به این نگرانیها دامن زده است و مدافعان اقتصاد آزاد را برای دفاع از تئوریها و مفاهیم مربوطه فعالتر نموده است.
نشریه اکونومیست که دائما سوالات مهم و به روزی را با اقتصاددانان در میان میگذارد، این بار این سوال را مطرح کرده که «رکود طولانی مدت، چه خطراتی دارد»، اما به نظر میرسد پاسخدهندگان بیشتر به خطراتی که از طریق واکنشهای سیاستگذاران در قبال رکود ایجاد خواهد گردید، پرداختهاند. استفن کینگ (Stephen King) با مقایسه سیاستهای کشور ژاپن و آمریکا تلاش کرده است، توجه سیاستگذاران آمریکایی را به درس گرفتن از سیاستگذاران ژاپنی تشویق نماید.
جسپر کول (Jesper Koll) که خود یک اقتصاددان ژاپنی است، معتقد است «جهان در دهه گذشته بر مداخلههای دولتی چه از طریق سیاستهای مالی و چه سیاستهای مربوط به فاینانس یا وضع قوانین و مقررات جدید اصرار نموده است.»
جسپر ادعا میکند که چین به عنوان بزرگترین نمونه «اقتصاد دستوری» در واقع در ابتدا از قدرت سیاستگذاری برای مقتدرکردن سرمایهگذاران و ریسکپذیران بخشخصوصی استفاده میکند و در مقابل، در دموکراسیهای بزرگی که دارای بازار آزاد هستند حتی یک کاهش کوچک دورهای بهانهای میگردد برای معافیتهای مالیاتی و مداخله بیشتر بانک مرکزی در بازار داراییهای خصوصی. در واقع جسپر به صورت طعنهآمیز، سیاستگذاران کشورهای غربی را به عدم مداخله در سیستم اقتصاد آزاد تشویق مینماید. در پایان این مقاله آقای لئورنس کاتلیکف( Laurence Kotlikoff) به صورت مختصر به اصل مشکل اشاراتی داشته است و به مشکلاتی در دوران کسادی و رکود بر اقتصادهای توسعه یافته تحمیل گردیده است، میپردازد. پاسخهای این اقتصاددانان به سوال نشریه اکونومیست را با هم مرور میکنیم.
استفن کینگ: اثرگذاری رکود در حال رشد است
سطح فعالیتهای اقتصادی در غرب هنوز خیلی تحت فشار است. بعد از جنگ جهانی دوم این اولین بار است که بعد از ظهور یک رکود شدید، اقداماتی کاملا سطحی و ناچیز برای درمان این رکود به کار گرفته شده است. سطح بدهیها خیلی بالا باقی مانده است. تورم برای اغلب کشورها کاهش یافته و رشد شبه پول به صورت باورنکردنی آسان گردیده است. مخصوصا بدهیها یکی از مواردی است که میتواند باعث ایجاد نگرانیهای فراوانی گردد. برای ارائه سادهترین دلیل برای چنین نگرانیهایی میتوان به عواملی همچون بهوجود آمدن طرفهای بازنده و برنده، برجسته شدن عوامل سیاسی به جای عوامل اقتصادی و طبیعت بحران اشاره نمود.
در مورد موضوع سود در شرکتهای آمریکایی باید مطرح نمود که میتوان گفت که بدهیهای شرکتهای آمریکایی خیلی زیاد نیست و چنین مسالهای فقط به این دلیل است که این شرکتها، متناظر با کاهش هزینه نیروی کار درآمد خود را افزایش دادهاند. این خانوارها هستند که حالا حتی شرایط بدتری دارند و قربانی دستمزدهای پایینتر و بیکاری بیشتر گردیدهاند. در ضمن باید گفت که شواهد کافی وجود ندارد که این شرکتها از اعتبارات مالی و وامهای دریافت شده برای سرمایهگذاری برای آینده استفاده میکنند.
در مورد بدهیهای دولتی میتوان گفت که منازعه بین بستانکاران و بدهکاران قطعا در حال افزایش است. آیا این درست است که مثلا بدهکاران ایرلندی و مدیترانهای باید همه تعدیلها را انجام بدهند، هنگامیکه بخشی از بدهیهای آنها در نتیجه افراط در اعطای وامها توسط بستانکاران (وامدهندگان) آلمانی و فرانسوی ایجاد گردیده است؟ آیا تمایل آمریکا برای انقلاب در تغییر ارزش یوآن چین در واقع سیاستی برای عدم بازپرداخت بدهیها به بستانکاران خارجی از طریق کاهش ارزش دلار است؟ و آیا رقابت در نرخ سود کشورهای بستانکار (وامدهنده) و بدهکار علاوه بر اینکه باعث ایجاد جنگ ارزی خواهد شد، میتواند به عنوان یک سیستم حمایت از تولیدات داخلی تلقی گردد؟
کشورهای غربی توان روشن نمودن مجدد اقتصاد غرب را ندارند، چون نمیتوانند از ژاپن درس بگیرند.
سیاستگذاران آمریکایی ترجیح دادهاند که اینگونه بحث کنند که اتفاقاتی که در دنیای غرب افتاده متفاوت است، اما من فکر میکنم به نظر نمیرسد که خیلی متفاوت باشد. یک نقل قولی از بن برنانکه (Ben Bernanke)، رییس بانک مرکزی آمریکا در سال 2002 در سخنرانی اش در مورد تورم این نکته را برجسته میکند. او گفت: «اقتصاد ژاپن با برخی از موانع مهم برای رشد، توام با فروکش قیمتها مواجه بوده است. این موانع شامل معضلاتی همچون ابهامات مالی در سیستم بانکی و شرکتهای بخش خصوصی و همچنین بدهیهای مربوط به پروژههای دولتی است. خوشبختانه، اقتصاد آمریکا چنین معضلاتی ندارد، حداقل اگر هم داشته باشد با چنین درجهای نیست؛ بنابراین پیشنهاد میگردد که سیاستهای پولی جهت مبارزه با فروکش قیمتها و سیاستهای مالی در آمریکا باید قویتر و نیرومندتر از سیاستهایی باشد که در ژاپن اعمال گردیده است.»
به عبارت دیگر، سیاستهای نامتداول مذکور در شرایطی میتواند کارآیی داشته باشد که مکانیسمهای انتقال (transmission mechanism)سیاستهای پولی هنوز در حالت نرخ بهره صفر کامل باشد و معضل بدهیهای سنگین وجود نداشته باشد؛ بنابراین چرا ما باید انتظار داشته باشیم این سیاستها فعلا فراتر از انتظار عمل کنند؟ آقای برنانکه شاید در سال 2002 درست میگفته است، اما در حال حاضر این راه حل نگرانکننده است.
جسپر کول (Jesper Koll): دولت شاید خود مسبب رکود و کسادی باشد
اقتصاددان و کارآفرین مشهور آقای Jean-aptiste Say خیلی خوب گفت که «در شرایط آشفتگی سیاسی و تحت نظارت دولت تمرکزگرا، خیلیها ترجیح میدهند سرمایههایشان را فعال نکنند، مخفی نگه دارند یا حتی سود یا کامرواییهایشان را با توجه به خطر نمایش این سرمایهها در شرایطی قرار دهند که منجر به بهرهوری نگردد. اگر دولت خوبی حکمفرمایی نماید چنین خسارتها و ضررهایی هرگز مخفی نخواهند ماند.»
با توجه به درسی که از ژاپن میتوان آموخت، سیستم نااطمینانی ممکن است مشکلات بزرگتری نسبت به آنچه در حمایت از آن مطرح میگردد ایجاد نماید.
برای مثال، توجه کنید به آنچه باعث میشود سرمایهگذاران و ریسکپذیرهای بخش خصوصی به یک عقب گرد بزرگ فکر کنند. اتفاقی که منجر به چنین تشویش خاطری برای سرمایهگذاران میگردد این است که برای مثال سه ماه پیش، سیاستگذاران دائما در حال علامت دهی در مورد وجود استراتژیها بودند و ضرورت پایان پذیرفتن پرداخت مخارج سنگین دولتی را گوشزد میکردند، در حالی که الان ما برمیگردیم و به شنیدهها توجه میکنیم که اصرار بر افزایش و ضرورت کمکهای مالی تکمیلی تشدید شده دارند.
سیاست ایست حرکت توسط سیاستگذاران نشاندهنده ریشههای عمیق عدم هماهنگی و علاوه بر آن نشاندهنده ناتوانی واقعی سیاستگذاران برای پیش بینی بهتر نسبت به بازار است. آنچه بیشتر باعث نگرانی میشود، جاودانه نمودن سیاستهایی است که رشد بیش از اندازه سیاستهای عمومی دخالت دولت در اقتصاد آزاد را در خود پنهان نموده است.
در مقابل این جریان، سیاستهای سیاستگذاران چینی قابل توجه میباشد. از هر طریقی که شما به این مساله نگاه کنید، سیستم سیاستگذاری در چین به صورت کاملا واقعی بر ایجاد بازارها و ساختن زیرساختهای عمومی متمرکز شده است، به نحوی که کارآفرینان و ریسکپذیران بخش خصوصی دائما تکثیر شده و ثروت بیشتری تولید میکنند.
سرچشمههای خصوصیسازی، کنترلزدایی دولت، اجرای مقتدرانه قوانین مالکیت و چانه زنی بازار آزاد دستمزدها است. چقدر طعنهآمیز است که بزرگترین نمونه «اقتصاد دستوری» (Command Economy) در واقع در ابتدا از قدرت سیاستگذاری برای مقتدر کردن ریسکپذیران بخش خصوصی استفاده میکند و در مقابل، دموکراسیهای بزرگی که دارای بازار آزاد هستند، حتی یک کاهش کوچک دورهای بهانهای میگردد برای معافیتهای مالیاتی و مداخله بیشتر بانک مرکزی در بازار داراییهای خصوصی.
لئورنس کاتلیکف: خطر رکود شاید موجب اصلاح سیستم شود
این معضلات باعث ایجاد محیطی نامطمئن برای اقتصادی است که بنگاههای اقتصادی باید در چنین شرایطی هزینههای خود را ساماندهی کنند، سرمایهگذاری خود را طراحی نمایند و تولیدات خود را ارائه کنند و همچنین شاید بتوان گفت در شرایطی قرار گرفتهایم که در یک تعادل Stiglitz-Weiss بد قرار داریم، به نحوی که وامدهندگان اعتبارات خود را در نرخ بهره بالا ارائه میکنند و وامگیرندگان مجبورند در چنین شرایطی نیازهای مالی خود را تامین نمایند.
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دوستان