جهان با سرعتی شدید در حال تغییر است.این تغییر تمام لایه های زندگی انسان ها را در بر گرفته است.به طوری که بسیار سخت میتوان تجسم کرد انسان قرن 21 بتواند در دنیای یک قرن پیش خود زندگی کند.
در قلب این تغییر ، تحول فرهنگی جامعه وجود دارد اما تحول فرهنگی جامعه چیزی نیست که بتوان ان را به صورت کلی بررسی کرد ، زیرا ذهن بشری محدود است ولی عرصه فرهنگ نا محدود.به همین دلیل ما انسانها برای بررسی و درک ماهیت جامعه آن را به اجزایی کوچک تر تقسیم کرده ایم و به صورت مجزا هر جزء را علمی از علوم انسانی نام نهاده ایم.پس بدیهی ست که رشد و افول هر علمی از علوم جامعه در نهایت تاثیر مستقیم و غیر مستقیم بر رشد و افول فرهنگ جامعه و در نهایت توسعه آن خواهد داشت.از این رو میتوان گفت از همان وقتی که زندگی اجتماعی شکل گرفت ، تحلیل و بررسی اجزای آن نیز به وجود آمد ، که میتوان از نوشته های افلاطون در مورد انواع جوامع تا ایجاد علومی مانند (Development) در عصر حاضا اشاره کرد.اما چیزی که در تمام این مسیر تاریخی برجسته است آن است که جامعه چیزی بیشتر از مجموعه اعضای شرکت کننده آن است و مجریان اصلی رشد آن ، افراد و موسسات و خود جامعه میباشند.
حال در این مختصر به بررسی چند دیدگاه و نوع نگرش نسبت به مقدار اثر گذاری علوم انسانی در رشد جامعه می پردازیم.
به طور کلی هسته اصلی فرهنگ را علوم انسانی میدانند و رشد و فرهنگ آن را به آن منوط میکنند.از این روست که تعالی و تدنی تمدن را به تعالی و تدنی علوم انسانی آن جامعه نسبت میدهند.بنابراین میتوان با بررسی اجزا مختلف جامعه و فرهنگ در رشته های گوناگون علوم انسانی باعث دگرگونی جامعه شد.همچنین برای حل معضلات گوناگون چون : اعتیاد ، ایدز ، ترافیک ، محیط زیست و ... تکیه کردن بر علوم مهندسی و تجربی کافی نیست و می بایست ریشه و علل به وجود آمدن آنها را در علوم انسانی پیدا کرد و از این علم کمک گرفت.
اما در این راه مشکلاتی پیش رو است :
ابتدا رکود و انزوای علوم انسانی در جامعه کنونی ما ناشی از از عدم کارایی و تاثیر گذاری در جامعه است که میتوان با مراکزی برای شناسایی و توصیف و صورت بندی دقیق موضوعات مورد نیاز به ارزیابی مسائل جاری و آتی اشاره کرد که با ارائه دیدگاه های تحلیل گرانه نه در خصوص اقداماتی که به رفع نیاز ها منجر گردد ، میپردازند.
نکته نهایی آنکه توسعه را باید با ارکان آن یعنی انسان ، جامعه و موسساتش بررسی کرد.علوم انسانی زمانی نقش خود را به بهترین وجه آشکار میکند که بتواند رفتارهای افراد و جامعه و موسسات را مجزا بررسی کند ولی آنها را در یک کل مشترک و یکپارچه نگاه کند.یعنی رفتار فرد را جدا از رفتار جامعه و رفتار موسسات را جدا از رفتار افراد و جامعه و رفتار جامعه یا فرهنگ را جدای از موسسات و افراد آن نبیند.در یک حرکت چند وجهی سعی به ترقی قدم به قدم هر یک از آنها در کنار ارکان دیگر نماید.در این زمان است که علوم انسانی ، به مفهوم توسعه پایدار دست پیدا میکند.مفهومی که نقش و تاثیر علوم انسانی را به بهترین نحو آشکار مینماید
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دوستان