تنور فصل نقل و انتقالات با آتش شایعات در خصوص رقم قرارداد بازیکنان در حالی بالا می گیرد که شنیده ها از رقم های وحشتناک و رشد قیمت بازیکنان همزمان با آزادسازی قیمت ها خبر می دهد؛ قیمت هایی که اگرچه در قراردادهای رسمی عمدتاً همان سقف 420 میلیون تومان (با احتساب پاداش) است، اما در پس پرده تا بالاتر از سقف یک میلیاردتومان هم از دهان بازیکنان و دلالهایشان شنیده می شود؛ رقمی که اگر چندصد میلیون تومان کمتر از آن هم واقعیت داشته باشد، برای مملکتی که قرار است تا سال 1404، سرآمد منطقه در حوزه های مختلف از جمله علم باشد و بزرگترین متخصص دانشگاهی اش، سالیانه 10 درصد درآمد یک بازیکن متوسط را هم ندارند، یک فاجعه است.
به گزارش آینده؛ هیات های فوتبال استانی، پرترافیک ترین ایام خود را سپری می کنند و در این بین هیات فوتبال تهران بیش از سایرین مورد توجه رسانه هاست. لیگ برتر یازدهم فوتبال مقدمات برگزاری اش در فصل نقل و انتقالات رقم می خورد و تیم های لیگ برتری برای ربودن ستاره ها از یکدیگر، تلاش می کنند تا در فصل آتی در لیگ برتر، جام حذفی و برخی در جام باشگاه های فوتبال آسیا خودش بدرخشند و قرار گرفتن در صد جدول رده بندی این رقابت ها، کادر فنی و مدیریتشان را برای سال بعد نیز حفظ کنند و در این رقابت سنگین طبیعی است که بر اساس قانون کاپیتالیسم، بازیکن به عنوان کالا هر رقمی که اراده کند، پیشنهاد می دهد و برنده مدیری است که چراغ سبز را به واسطه نامحترم که بسیاری اوقات خود مربیان هستند، می دهد و با پذیرش پرداخت رقمی کلان، بازیکن را جذب می کند.
قیمت ها فصل به فصل بالاتر می رود تا آنجا که فصل پیش، از مربی یک میلیاردی و بازیکنی با رقم قراردادی در حدود 800 میلیون تومان که اتفاقاً هر دو از یک باشگاه بودند، به عنوان رکوردداران لیگ برتر فوتبال یاد شد و اگرچه این دو تلاش کردند منکر چنین رقم هایی شوند، اما وقتی همین مربی و بازیکن با تیم های مطرح تهرانی بر سر رقم های نزدیک به این اعداد به توافق نرسیده اند، طبیعتاً رقم قرارداد بالاتر بوده و بنابر اجماع کارشناسان، این رقم ها با واقعیت تطابق دارد. عقد چنین قراردادهایی در شرایطی که فوتبال حرفه ای ایران از منابع دولتی اداره می شود، باعث واکنش های شدیدی در افکار عمومی شد و به زعم بسیاری از اهالی فوتبال و فعالین در سایر بخش ها، این نوع پرداخت از محل اعتبارات دولتی و یا اعتبارات به ظاهر خصوصی که در نهایت به درآمدهای دستگاه های دولتی مربوط می شود، ظلم به عموم مردم است.
البته برخی فوتبالی ها که این رقم ها زیر دندانشان مزه کرده، با طرح این موضوع که فوتبال یک حرفه 24 ساعته است و ممکن است فوتبالیست مصدوم شود و یک دوره زمانی دارد و در همه جای دنیا حقوق فوتبالیست ها این گونه است، تلاش کردند به توجیه دریافت های کلانی بزنند که برخی از آنها حتی بلد نیستند تعداد صفرهایش را بر روی کاغذ بنویسند. این منطق بازیکنان زمانی می تواند درست باشد که قیمت بازیکن لیگ برتری که مثلاً 800 میلیون تومان است را حاضر باشد یک باشگاه خارج از ایران هم بدهد و در واقع یک کالای کم ارزش صرفا در فضای داخلی از قانون کاپیتالسیم تبعیت نکند و دلال بر روی بازیکنش هر قیمتی که دوست داشت نگذارد و قیمتی باشد که باشگاه های خارجی نیز حاضر به پرداختش باشند، چرا که رقم بازیکنان فوتبال جنبه بین المللی دارد و مثلا کریستین رونالدو با 96 میلیون یورو از منچستریونایتد توسط رئال مادرید خریداری شد و الان با رقم های بالاتری مشتری دارد.
علت این امر هم این است که در مراسم معارفه کریسیتن رونالدو در ورزشگاه سانتیاگو برنابئو مادرید، 80 هزار نفر طرفدار رئال مادرید شرکت کردند و کسر قابل توجهی از هزینه پرداختی برای رونالدو در همان روز از طریق درآمد بلیت فروشی تامین شد. در ادامه نیز به جز صدها میلیون دلار تبلیغاتی که رئال با نام رونالدو جذب کرد، تنها یک میلیون و دویست هزار پیراهن کریس در شهر مادرید به فروش رفته و در صورتی که قیمت هریک از این پیراهنها که 85 یورو است را دراین تعداد ضرب کنیم، درآمد تیم مادریدی از فروش پیراهن رونالدو در پایتخت اسپانیا از 100 میلیون یورو بالاتر می رود. حال آیا غیر منطقی است که بابت این بازیکن بیش از اینها پرداخت کرد؟ اما در مقابل چند بازیکن ایرانی پیدا می شوند که رقم های نیم تا یک میلیون دلاری که در ایران دریافت می کنند و یا بیش از آن را حتی تیم های عربی به آنها پرداخت کنند و با این تفاسیر بازیکنی که جز در لیگ ایران و چند تیم مشتری ندارد، آیا منطقی است رقم هایی که در حد و اندازه اش نیست دریافت کند و بازیکن و مربی 50 تا دویست میلیون تومانی، 500 تا یک میلیارد تومان دریافت کند؟
به همین دلیل بود که مجلس شورای اسلامی درصدد برآمد با تصویب قانونی، پرداخت هرگونه هزینه به فوتبال حرفه ای ایران از محل بودجه کل دولت و سایر منابع دولت را ممنوع کند و با تصویب این قانون برای جلوگیری از هدررفت پول مردم در فوتبال باشگاهی که افتخار قاره ای یا جهانی یا نشاط اجتماعی چندانی هم برای فوتبال ایران نداشته، فضا را برای تغییر این جو رقابتی که مدیران باشگاه های دولتی با پول دولتی برای خرید بازیکنان کم ارزش کورس می گذاشتند را شکست. سازمان لیگ برتر فوتبال هم هشدار داد باید قراردادها رسمی و زیر سقف قراداد و دارای مبلغ باشد و الا ثبت نمی شود و رقم ها نیز باید اعلام عمومی شود اما وقتی قرار است بالاتر از سقف قرارداد پرداخت شود، طبیعتاً یا مثل بسیاری از بازیکنان از اجرای قانونی که در تمام دنیا رعایت می شود، طفره می روند و رقم قراردادشان را ذکر نمی کنند و یا همان عدد سمبلیک درج شده در قراردادشان مطابق سقف قرارداد را ذکر می کنند که یک عدد فرمالیته است.
با این حال باشگاه ها با وجود بسته شدن راه های هزینه کرد سنگین از محل اعتبارات دولتی و دریافت گردش مالی باشگاه ها از سوی سازمان لیگ، راه های دررو جدیدی کشف کرده اند که بر اساس آن، بدون آنکه دست به بودجه رسمی بزنند، بازیکن میلیاردی می خرند و این بیشتر شامل حال باشگاه هایی می شود که هیچ نهادی توان نظارت بر آنها را ندارد. در روش جدید همزمان با عقد قرارداد، آنچه بیش از 420 میلیون تومان سقف قرارداد (با احتساب پاداش) در نظر گرفته شده و نمی توان به صورت رسمی پرداخت کرد، خارج از قرارداد و در قالب ملک اعم از آپارتمان یا ویلا و خودروهای مدل بالا پرداخت می شود و این ایام برخی بازیکنان و مربیان با این قاعده دارای خودروهای جدید و یا املاکی شده اند که مابقی رقم قراردادشان برای فصل بعد خواهد بود!
بر همین اساس، خبرها از پرداخت هایی به مراتب سنگین تر از فصل های پیشین و تا سه برابر سقف قرارداد بازیکنان حکایت دارد و در واقع در شرایطی که بسیاری از بازیکنان حتی 200 میلیون هم ارزش اقتصادی و فنی ندارند، با آنها 600 الی 800 میلیون تومان قرارداد بسته می شود و مثلا گویا یکی از فوتبالیست های مطرح که سال گذشته نیز رقم های کلانی در خصوصش مطرح بود با همین فرمول آپارتمان+سقف قرارداد، 870 میلیون تومان با یک باشگاه قرارداد بسته و دیگری که فصل پیش 680 میلیون دریافت کرده بود، این فصل 700 میلیون قرارداد بسته و یک مربی نسبتاً موفق نیز با افزایش 200 میلیون نسبت به قرارداد یک میلیارد تومانی سال گذشته، 1200 میلیون تومان مطالبه کرده که یک باشگاه به این درخواست پاسخ مثبت داده و نظایر اینها نیز شنیده می شود که حتی اگر کسری از این قراردادها منعقد شده باشد، با تفاسیر فوق، اتفاق خوشایندی نیست و البته اگر باشگاهی همچون سپاهان بخواهد سقف را رعایت کند به حال و روز وحشتناکی خواهد افتاد، که فصل بدی را پیش رو خواهد داشت.
در مملکتی که یک پروفسور به عنوان عالی ترین درجه علمی کشور در دانشگاه تهران به طور متوسط ماهیانه سه میلیون تومان حقوق دریافت می کند و با حدود 30 سال سابقه تحصیل و تدریس و راهنمایی تز صدها فوق لیسانس و دکترا، درآمدش از درآمد سالیانه یک بازیکن لیگ یک (و نه حتی لیگ برتر) کمتر است، چه فضیلتی برای سال های مدید ممارست برای رسیدن به عالی ترین مدارج علمی کشور که نسبت انگشت شماری می شود، باقی می ماند و چه آه جانسوزی در سینه بزرگان علم و فرهنگ ایران باقی خواهد ماند؟ حقیقتاً چرا باید یک مربی لمپن که همگان می دانند برخی از دستاوردهایش محصول چه فرآیندهایی بوده، در یک فصل که کمتر از یک سال هجری شمسی است، چند برابر درآمد یک عمر برجسته ترین دانشمندان داخلی، حقوق از باشگاه های دولتی دریافت کند و آیا با این نوع توزیع ثروت، امیدی به رسیدن به دورنمای علمی و فرهنگی درنظرگرفتن شده برای سال 1404 وجود خواهد داشت؟!
lمنبع:سایت خبری تحلیلی عصر ایران
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دوستان