درد، درد، درد، درد
در وجود گرم و مهربان مرد
خانه کرد
مرد مهربان از این هوای سرد
خسته بود
درد را بهانه کرد
****
آه، آه ، آه ، آه
باز هم صدای زنگ و بغض تلخ صبحگا
- ای دریغ آن که رفت ....
- ای دریغ ما ، دریغ مهر و ماه
دوستان نیمه راه
****
رود، رود، رود، رود
رود گریه جماعت کبود
در فراق آن که رفت
در عزای آن که بود
«دیر ماندهام در این سرا... » ولی شما ، عزیز
«ناگهان چه قدر زود...»
این شعر جانسوز و جانگداز رو که از اعماق وجود گفته شده ، در سوگ" احمد ایمانی نازنین"برای یادگار روز های تلخ بر این صفحه نوشتم.... . لبخند رو از لبانم ربود.... .دیرگاهی نیست که از رفتن نابهنگامت می گذرد اما بیش از حد باور دلتنگت شدم،اونقدر که برهان خلف "خاک سردی میاره" رو ثابت کردم.... .هنوز گفتن : "روحت شاد" برام سنگینه....هنور شنیدن :"خدا رحمتش کنه" برام خیلی غریبه...... .
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دوستان